ترجمه مقاله

انهزام

لغت‌نامه دهخدا

انهزام . [ اِ هَِ ] (ع مص ) ویران و منهدم شدن . (اقرب الموارد). شکسته شدن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (آنندراج ) (تاج المصادر بیهقی ). || شکست خوردن لشکر. بهزیمت شدن . (تاج المصادر بیهقی ) (المصادر زوزنی ) (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (آنندراج ) (اقرب الموارد). || بامغاک شدن چیزی بخلانیدن انگشت در وی . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (آنندراج ). || شکافته و کفته شدن عصاچندانکه آواز برآید از وی . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). || (اِ) شکست لشکرکه در مقابله ٔ فتح است . (غیاث اللغات ) (آنندراج ).
ترجمه مقاله