انوشروانلغتنامه دهخداانوشروان . [ اَ ش ِ ] (اِخ ) انوشیروان عادل کسری : انوشروان در باغ رفت و گرد جماعت درنگرید. (فارسنامه ٔ ابن البلخی ). رجوع به انوشیروان شود.