ترجمه مقاله

انکلال

لغت‌نامه دهخدا

انکلال . [ اِ ک ِ ] (ع مص ) خندیدن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). دندان نمودن و خندیدن . (آنندراج ). گماریدن . (تاج المصادر بیهقی ). بگماریدن . (مصادر زوزنی ) . || کند شدن شمشیر. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (آنندراج ) (از اقرب الموارد). کند شدن . (یادداشت مؤلف ). || نرم درخشیدن و بروشنایی برق نمودارشدن تاریکی ابر. (از منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (ازاقرب الموارد). درخشیدن برق . (تاج المصادر بیهقی ): انکل السحاب عن البرق . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء).
ترجمه مقاله