انگامه
لغتنامه دهخدا
انگامه . [ اَ / اِ م َ / م ِ ] (اِ) مجمع و انجمن بازیگران و قصه خوانان . هنگامه . (از برهان قاطع) (از ناظم الاطباء). مجمع و انجمن بازیگران و قصه خوانان و هرجا که محل اجتماع باشد و بر محل جنگ نیز اطلاق کنند. (انجمن آرا) (آنندراج ). هنگامه . (صحاح الفرس ) :
انگامه ایست گرم ز شکر عواطفت
هرکوی و برزنی که من آنجا فرارسم .
|| وقت . زمان . (فرهنگ سروری ) :
چو شد صبح اقبال او آشکار
شد انگامه ٔ عشرت روزگار.
انگامه ایست گرم ز شکر عواطفت
هرکوی و برزنی که من آنجا فرارسم .
کمال اسماعیل (از انجمن آرا).
|| وقت . زمان . (فرهنگ سروری ) :
چو شد صبح اقبال او آشکار
شد انگامه ٔ عشرت روزگار.
خواجو (از فرهنگ سروری ).