انیاب
لغتنامه دهخدا
انیاب . [ اَن ْ ] (ع اِ) ج ِ ناب . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). دندانهای نیشتر. (غیاث اللغات ). چهار دندان نشتر. (مهذب الاسماء). دندانهای نشتر که درندگان را باشند. (غیاث ) : از پس رباعیات چهار دندان دیگر است و سرهای آن تیز است ، دو زیر و دو زبر ازپس هرسویی یکی خوردنیهای سخت بشکند و آنرا نیش دندان گویند و به تازی انیاب گویند. (ذخیره ٔ خوارزمشاهی ). و انیاب را بیخ یکشاخ است . (ذخیره ٔ خوارزمشاهی ).
درشوم گر مرا بفرمایی
در دهان هژبر تیزانیاب .
- انیاب اغوال ؛ نیش های غولان ، برای وجود وهمی مثال آرند: مأخوذ است از بیت امرؤ القیس :
ایقتلنی و المشرفی مضاجعی
و مسنونة زرق کانیاب اغوال .
|| کنایه است از دلیران جنگاور دشمن شکن : این جماعت ارکان دولت و انیاب امت دیلم بودند. (ترجمه ٔ تاریخ یمینی ).
درشوم گر مرا بفرمایی
در دهان هژبر تیزانیاب .
مسعودسعد.
- انیاب اغوال ؛ نیش های غولان ، برای وجود وهمی مثال آرند: مأخوذ است از بیت امرؤ القیس :
ایقتلنی و المشرفی مضاجعی
و مسنونة زرق کانیاب اغوال .
امروءالقیس .
|| کنایه است از دلیران جنگاور دشمن شکن : این جماعت ارکان دولت و انیاب امت دیلم بودند. (ترجمه ٔ تاریخ یمینی ).