ترجمه مقاله

اهاب

لغت‌نامه دهخدا

اهاب . [ اِ ] (ع اِ) پوست یا پوست ناپیراسته . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). پوست حیوان که آنرا دباغت نکرده باشند یا پوست مطلق . (منتخب از غیاث اللغات ). نام است پوست دباغت ناشده را. (از تعریفات جرجانی ). پوست ناپیراسته . (مهذب الاسماء نسخه ٔ خطی ). پوست خام . پوست بی دباغت . پوست آش نکرده . (یادداشت بخط مرحوم دهخدا). ج ، آهِبَة. اُهُب . اَهَب . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) :
چون سرش ببرید شد سوی قصاب
تا اهابش برکند در دم شتاب .

مولوی .


|| چوب خوشه ٔ خرما. (مهذب الاسماء نسخه ٔ خطی ).
ترجمه مقاله