اهوار
لغتنامه دهخدا
اهوار. [ اَهَْ ] (ص ) حیران و واله و شیفته . (برهان ) (هفت قلزم ) (از آنندراج ) (ناظم الاطباء). حیران و شیفته . (انجمن آرا). واله و حیران . (شعوری ) :
در راه خدا مگو که رهوار بماند
بگذشت و ازو بس در شهوار بماند
حق جو حق دید خلق حیران ماندند
شط رفت ببحرخویش و اهوار بماند.
در راه خدا مگو که رهوار بماند
بگذشت و ازو بس در شهوار بماند
حق جو حق دید خلق حیران ماندند
شط رفت ببحرخویش و اهوار بماند.
(از شعوری ).