ترجمه مقاله

اوباشته

لغت‌نامه دهخدا

اوباشته . [ اَ ت َ / ت ِ ] (ن مف ) نعت مفعولی از اوباشتن . (یادداشت مؤلف ). بلعکرده :
سراسر شکم هستش انباشته
ز بس گونه گون هرکس اوباشته .

(گرشاسب نامه ).


بسی گوهر و زر بد اوباشته
همه سینه اش عنبرافراشته .

(گرشاسب نامه ).


رجوع به اوباشتن شود.
ترجمه مقاله