ترجمه مقاله

اوضاع

لغت‌نامه دهخدا

اوضاع . [ اَ ] (ع اِ) ج ِ وضع. (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد) (ناظم الاطباء) (آنندراج ). حالها. (آنندراج ). احوال . رجوع به وضع شود.
- اوضاع زندگی ؛ اسباب زندگی و برگ و ساز. (ناظم الاطباء).
ترجمه مقاله