اوقیانوس
لغتنامه دهخدا
اوقیانوس . (از یونانی ، اِ) اقیانوس . دریای اعظم . بحر محیط :
چو پایان آن وادی آمد پدید
سکندر به دریای اعظم رسید
در آن ژرف دریا شگفتی بماند
که یونانَیش اوقیانوس خواند.
اعظم بحارالدنیا ثلاثة: الاول اوقیانوس المحیط. (نخبةالدهر دمشقی ). رجوع به اقیانوس شود.
چو پایان آن وادی آمد پدید
سکندر به دریای اعظم رسید
در آن ژرف دریا شگفتی بماند
که یونانَیش اوقیانوس خواند.
نظامی .
اعظم بحارالدنیا ثلاثة: الاول اوقیانوس المحیط. (نخبةالدهر دمشقی ). رجوع به اقیانوس شود.