ترجمه مقاله

اولنج

لغت‌نامه دهخدا

اولنج . [ اَ ل َ ] (اِ) اورنگ است که تخت پادشاهان باشد. (برهان ) (ناظم الاطباء) (هفت قلزم ) (آنندراج ). || عقل . || دانش . (برهان ) (ناظم الاطباء) (هفت قلزم ). || فر و زیبایی . || شادی و خوشحالی . (هفت قلزم ). || زندگانی . (برهان ) (ناظم الاطباء). || مکروفریب و حیله . (برهان ) (ناظم الاطباء). || سگ انگور. (برهان ) (ناظم الاطباء) (شرفنامه ٔ منیری ) (آنندراج ). عنب الثعلب . (برهان ) (ناظم الاطباء). رجوع به اورنگ شود.
ترجمه مقاله