ترجمه مقاله

اکتفاء

لغت‌نامه دهخدا

اکتفاء. [ اِ ت ِ ] (ع مص ) برگردانیدن . (از منتهی الارب ) (آنندراج ) (از ناظم الاطباء). نگون کردن . (از مهذب الاسماء). نگونسار ساختن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (از مهذب الاسماء) (از ناظم الاطباء). || برگردانیدن خنور را. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (مهذب الاسماء). نگون کردن ظرف برای بیرون ریختن آنچه در آن است . (ازاقرب الموارد). نگون کردن اوانی . (تاج المصادر بیهقی ). نگون کردن ظرف آب و مانند آن . (آنندراج ). || بسنده کردن به چیزی . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از مهذب الاسماء). کفایت کردن به چیزی و در این معنی معمولا در فارسی بصورت اکتفا یعنی بی همزه ٔ آخر بکار رود. (از یادداشت مؤلف ). بسنده کردن . بس دانستن . بس کردن . بس شدن . اقتصار. به چیزی بسنده کردن . بر چیزی فروایستادن . اکتفاء کردن به . بسنده کردن به . قناعت کردن به . بس کردن به . (یادداشت مؤلف ). بسنده نمودن به چیزی وگویند قانع و خشنود شدن بدان . (از اقرب الموارد).
ترجمه مقاله