ترجمه مقاله

اکتهال

لغت‌نامه دهخدا

اکتهال . [ اِ ت ِ ] (ع مص ) کهل گردیدن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). کهل گردیدن و آن عمر ما بین سی و چهل است . (آنندراج ). به کهولت رسیدن . (المصادر زوزنی ) : چون عمر بهار به اکتهال رسیدی و نهار او به زوال مراجعت با مصیف به امضاء رسانیدی . (تاریخ جهانگشای جوینی ). || دوموی شدن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (آنندراج ). || تمام رسیدن گیاه و قوی شدن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (آنندراج ) (از اقرب الموارد). به جای رسیدن نبات . (المصادر زوزنی ). || شکوفه برآوردن و گل کردن مرغزار. (ناظم الاطباء) (منتهی الارب ) (آنندراج ) (از اقرب الموارد).
ترجمه مقاله