ترجمه مقاله

اکج

لغت‌نامه دهخدا

اکج . [ اَ ک َ ] (اِ) میوه ایست کوهی که در تهران زال زالک و در خراسان علف شیران و به تازی زعرور گویند. (از آنندراج ) (از هفت قلزم ) (از برهان ) (از ناظم الاطباء). زعرور. در منتهی الارب چ تهران الج نوشته شده است . (یادداشت مؤلف ). کری .(در تداول مردم قزوین ). و رجوع به زعرور و زال زالک شود. || کلنگ سرتیز فقاعیان که بدان یخ شکنند. (لغت فرس اسدی نسخه ٔ خطی نخجوانی ) :
به زخم عدو دسته شد ناپدید
اکج را گرفته به جنگ آمدند.

عنصری (از لغت فرس ).


و رجوع به آکج شود.
ترجمه مقاله