ترجمه مقاله

اکفاء

لغت‌نامه دهخدا

اکفاء. [ اِ ] (ع مص ) اکفا. خمانیدن و کج کردن ظرف را تا آنچه در وی باشد بریزد. (از مهذب الاسماء) (از اقرب الموارد) (از منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (آنندراج ). || میل کردن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). || مایل گردانیدن . || برگردانیدن کسی را از اراده ٔ خود. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). || خم دادن کمان را. || بچه ٔ بسیار آوردن شتران . (منتهی الارب )(آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). || منافع شتران خود را به کسی دادن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). || کفاء ساختن برای خیمه . (از منتهی الارب ) (از آنندراج ) (ناظم الاطباء). || دونصف کردن شتران را. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). || (اصطلاح قافیه ) نوعی از عیوب قافیه که حرف روی بعض بیت را غیر بعضی دیگر آوردن و یا مخالف آوردن حرکات حرف روی را به رفع و یا جر ویا تباه کردن آخر بیت را به هر فساد که باشد. (از منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از کشاف اصطلاحات الفنون ). اکفا اختلاف حرف روی است و تبدیل آن به حرفی که در مخرج بدان نزدیک باشد چنانکه در بیت زیر:
رو به جان آر اندرین کار احتیاط
زانکه جز بر تو ندارم اعتماد.
طا و دال را جمع کرده . دیگری گفته است :
گفتی که با مخالف تو زین سپس مرا
نبود به هیچ حالی بی امر تو حدیث
رفتی و راز گفتی با دشمنان من
و آن کس که گوشدارتو بود آن همه شنید.
و جمع کرده ثاء و دال که در مخرج به هم نزدیکند. (از المعجم فی معاییر اشعارالعجم ص 284).
ترجمه مقاله