ترجمه مقاله

اکی

لغت‌نامه دهخدا

اکی . [ اَ / -ََکی ] (پسوند) گاه کاف ماقبل مفتوح جزو کلمه است و یای نسبت بدان اضافه شود، چون : نمکی ، سینکی . و گاه کاف ماقبل مفتوح و یاء مجموعاً برای نسبت آید، چنانکه در تداول عامه گویند: پیشکی (استلاف ؛ بهاپیشکی گرفتن ). مفتکی (بمفت ). زیرزیرکی (پنهانی ، در خفا). آبکی (شبیه به آب یا مخلوط به آب ). دروغکی (بدورغ ). زورکی (بزور). ایستادنکی (در حال ایستاده بودن ). نشستنکی (در حال نشسته بودن ). خرکی (خرکی بار کردن . شوخیهای خرکی ). کجکی . زیرجلکی . پس پسکی . سرسرکی . راستکی . زیرآبکی . یواشکی . هول هولکی . پنهانکی (به نهان ). خوابیدنکی . چپکی . دزدکی . کورکورکی . درچپکی . پرتکی . (یادداشت مؤلف ) :
که دین مسیحا ندارد درست
ره گبرکی ورزد و زند و است .

فردوسی .


ترجمه مقاله