ایماض
لغتنامه دهخدا
ایماض . (ع مص ) درخشیدن برق بی پراکندگی وی در ابر. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (از ناظم الاطباء). نرم جستن برق . (تاج المصادر بیهقی ) (از اقرب الموارد). || دزدیده نگاه کردن . (آنندراج ) (منتهی الارب ). دزدیده نگریستن زن . (تاج المصادر بیهقی ) (اقرب الموارد):اومضت المراءة؛ دزدیده نگاه کرد آن زن . (از اقرب الموارد) (از ناظم الاطباء). || اشاره ٔ خفی کردن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (از اقرب الموارد): اومض فلان ؛ بطور پنهانی اشاره کرد فلان . (ناظم الاطباء).