ترجمه مقاله

ایمد

لغت‌نامه دهخدا

ایمد. [ اَ م َ ] (اِ) گاوآهن و آن آهنی است که بدان زمین را شیار کنند و بعضی گویند ایمد چوبی است که گاوآهن را بر آن نصب کنند و زمین را بشکافند و آنرا بعربی سنه خوانند. (برهان ). آهن پاره ایست سرتیز که بدان زمین را بشکافند و آن را ایمر نیز گویند و یکی تصحیف است . (انجمن آرا) (آنندراج ). گاوآهن و چوب گاوآهن . (ناظم الاطباء). آهن پاره ای سرتیز است که بر سر قلبه نصب کنند و بدان زمین را شیار کنند. (جهانگیری ).فدان . (السامی ): سکه و سنه ؛ آهن ایمد. (السامی ). طوق ؛ آهن ایمد. (السامی ). رجوع به ایمر و ایمید شود.
ترجمه مقاله