اینسان
لغتنامه دهخدا
اینسان . (ق مرکب ) بدینگونه . اینچنین . همانند این :
که بیدار گردید یکسر ز خواب
مگیرید بر بد بدینسان شتاب .
بدین تلخی که کرد این صبر ازاینسان
چنین شیرین که کرد این شاخ شکر.
که بیدار گردید یکسر ز خواب
مگیرید بر بد بدینسان شتاب .
فردوسی .
بدین تلخی که کرد این صبر ازاینسان
چنین شیرین که کرد این شاخ شکر.
ناصرخسرو.