باتره
لغتنامه دهخدا
باتره . [ ت َ رَ / رِ ] (اِ) دف و دایره را گویند. (برهان ) (آنندراج ) (انجمن آرا) (شعوری ) :
خوابت همی ببرد من انگشت از آن زدم
پیش تو بر کناره ٔ خوشبانگ باتره .
خوابت همی ببرد من انگشت از آن زدم
پیش تو بر کناره ٔ خوشبانگ باتره .
ناصرخسرو.