ترجمه مقاله

باجمال

لغت‌نامه دهخدا

باجمال . [ ج َم ْ ما ] (اِخ ) عمربن عبداﷲبن ابراهیم باجمال . یکی از فقهای شجاع صوفیه از مردم شبام به یمن . او راست : «تحفةالزاهد و غنیةالعابد» و «نوازع القلوب الی لقاء المحبوب » در حدیث و «الکتاب الجامع» در حدیث که ناقص مانده است . آل باجمال قبیله ای مشهور به حضرموت هستند و حکام شهر بوربوده اند و سپس آل بانجار حکومت از ایشان بستدند و ایشان بشهر شبام منتقل شدند. نسبت ایشان به کنده میرسد. (از السناالباهر خطی از الاعلام زرکلی ج 2 ص 717).
ترجمه مقاله