بادآورد
لغتنامه دهخدا
بادآورد. [ وَ ] (اِخ ) نام گنج دویم است از هشت گنج خسروپرویز. گویند قیصر گنجی از زر و گوهر بیکی از جزایر حصینه میفرستاد اتفاقاً باد کشتی را بحوالی اردوی خسروپرویز آورد و او آنرا متصرف شد و باین نام موسوم گشت . (برهان : بادآور) (آنندراج ) (غیاث ) (انجمن آرا) (سروری ) (جهانگیری ) (رشیدی ) (ناظم الاطباء) :
گر بگرد گنج بادآورد گردم فی المثل
آن ز بختم خار بادآورد گردد درزمان .
نعمت فردوس یک لفظ متینش را ثمر
گنج بادآورد یک بیت مدیحش را ثمن .
و ازجمله ٔ گنجها چون ... و گنج بادآورد... (مجمل التواریخ و القصص ص 81).
بخدمت پیش تخت شاه شاپور
چو پیش گنج بادآورد گنجور.
رجوع به حبیب السیر چ خیام ج 1 ص 250 و گنج بادآورد شود.
گر بگرد گنج بادآورد گردم فی المثل
آن ز بختم خار بادآورد گردد درزمان .
منجیک .
نعمت فردوس یک لفظ متینش را ثمر
گنج بادآورد یک بیت مدیحش را ثمن .
منوچهری .
و ازجمله ٔ گنجها چون ... و گنج بادآورد... (مجمل التواریخ و القصص ص 81).
بخدمت پیش تخت شاه شاپور
چو پیش گنج بادآورد گنجور.
نظامی .
رجوع به حبیب السیر چ خیام ج 1 ص 250 و گنج بادآورد شود.