ترجمه مقاله

بادام بن

لغت‌نامه دهخدا

بادام بن . [ ب ُ ] (اِ مرکب ) درخت بادام :
آستین نسترن پر بیضه ٔ عنبر شود
دامن بادام بن پر لؤلؤفاخر شود.

منوچهری .


بادام بنان مقنعه بر سر بدریدند
شاه اسپرمان چینی در زلف کشیدند.

منوچهری .


ترجمه مقاله