ترجمه مقاله

بادشکن

لغت‌نامه دهخدا

بادشکن . [ ش ِ ک َ ] (نف مرکب ) دارو که نفخ معده بنشاند، که آروغ آرد و باد معده بیرون کند. بادکش . محلل ریاح . کاسرالریاح . طاردالریاح . تمام دانه های چتریان بواسطه ٔ اسانس های خود بعنوان بادشکن بکار میروند. (گیاه شناسی گل گلاب ص 234): زیره ٔ سبز بادشکن است . || حائل ، حاجز برای باد: کوهها بادشکن باشند.
ترجمه مقاله