ترجمه مقاله

بادیان

لغت‌نامه دهخدا

بادیان . (اِ) بادیانه . تخمی است دوائی ، بعربی آنرا شَمار و رازیانج گویند. گرم و خشک است در دوم . (آنندراج ). تخم نباتی است بلندتر از زرعی ، ساقش مربع و برگش باریک و خوشبو و گلش مایل بسپیدی و آن را انیسون گویند. مصلح ضرر چائی ختائی است که استعمال و شرب آن متداول شده . (انجمن آرا). گیاه معطری از طایفه ٔ چتریان که رازیانه نیز گویند. (ناظم الاطباء). و رجوع به شعوری ج 1 ورق 180 شود. رازیانج . (محمودبن عمر ربنجنی ) (بحر الجواهر). بادتخم . وادیان . (شعوری از اختیارات ). رازیانه . (محمودبن عمر ربنجنی ) (بحر الجواهر). چارتخم :
نیست مرا وقت ضعیفی هنوز
بشکندش این شکر و بادیان .

ناصرخسرو.


[ تر آن ] گرم است بدرجه ٔ دوم و خشک بدرجه ٔ اول و خشک [ آن ] گرم و تر باشد سده را بگشاید و ادرار کند و رطوبتها را بگدازد و بادها را بشکند و آب او اندر چشم کشند چشم را روشن کند. (ذخیره ٔ خوارزمشاهی ).
ترجمه مقاله