ترجمه مقاله

باراب

لغت‌نامه دهخدا

باراب . (اِخ ) فاراب باشد و آن ناحیه ای است مشهور و وسیع در ماوراءالنهر. (برهان ) (آنندراج ) (هفت قلزم ). نام ایالتی در ترکستان . (ناظم الاطباء: فاراب ) (دِمزن ). ناحیه ٔ بزرگ و وسیعی است در ماوراء جیحون که فاراب هم گویند. (معجم البلدان ) (مراصد الاطلاع ). ناحیه ای است در ورای نهر سیحون از بلاد مشرق . (انساب سمعانی ).اسم ناحیه ٔ بزرگ وسیعیست ورای نهر جیحون و آنرا فاراب نیز گویند، مثالش حکیم سوزنی فرماید :
نیست آن سر، کدوی بارابیست
نه چو آن سر کدوست در باراب .

سوزنی (از سروری ).


رجوع به شعوری ج 1 ورق 151، و فاراب شود. || نام شهری در ایالت فاراب که ترکان آنرا سیرام گویند. (ناظم الاطباء: فاراب ). رجوع به فاراب شود.
ترجمه مقاله