ترجمه مقاله

بارنامج

لغت‌نامه دهخدا

بارنامج . [ م َ ] (معرب ، اِ مرکب ) و برنامج ، فارسی معرب است بمعنی برگی که حساب را در آن تنظیم کنند. (اقرب الموارد) (المنجد). و رجوع به برنامج و بارنامه و دزی ج 1 ص 48 شود. مأخوذ از بارنامه ٔ فارسی ، کتاب حساب و دفتر. (ناظم الاطباء). || نسخه ای که محدث در آن نامهای روات و اسانید کتب خویش را می نویسد. (اقرب الموارد) (المنجد). || فهرست مکاتب و مانند آن . (المنجد).
ترجمه مقاله