ترجمه مقاله

باریافته

لغت‌نامه دهخدا

باریافته . [ ت َ / ت ِ ] (ن مف مرکب ) آنکه پذیرفته شده باشد بحضور شاه یا امیری . رخصت حضور یافته . شرفیاب شده . قبول شده و اذن داده شده . (ناظم الاطباء). پذیرفته شده ٔ حضور شاه . (دِمزن ) : از خواص باریافتگان صحبت شریف حضرت خواجه ٔ ما قدس اﷲ روحه بودند. (انیس الطالبین نسخه ٔ خطی کتابخانه ٔ مؤلف )... و از جمله ٔ مقربان دربار گیتی مدار و باریافتگان مجالس خاص و عام ... (تذکرةالملوک چ 2 ص 25). || نوکر و محافظ حرمخانه . (ناظم الاطباء) (دِمزن ).
ترجمه مقاله