ترجمه مقاله

باری

لغت‌نامه دهخدا

باری . (ع ص ) (نعت فاعلی از بری ) تراشنده ٔ تیر. (اقرب الموارد). تراشنده . (ناظم الاطباء) :
مواظب الخمس لا وقاتها
منقطع فی خدمةالباری .
صفت قلم است و از خمس صلوات خمس مراد نیست بلکه پنج انگشت را خواهد و از باری خدای تعالی را نخواسته بلکه تراشنده ٔ قلم را اراده کرده است . تیرتراش .(ناظم الاطباء): واعطیت القوس باریها؛ داده ای کمان رابه کسی که میداند طریق استعمال آن را، در وقتی گویند که کار را به اهلش رجوع کرده باشند. (ناظم الاطباء).
ترجمه مقاله