ترجمه مقاله

باری

لغت‌نامه دهخدا

باری ٔ. [ رِءْ ] (ع ص ) (از: برءَ). خالق . (اقرب الموارد) (فرهنگ نظام ) (دِمزن ). پروردگار. رب . اﷲ. خدا. ایزد. یزدان : هواﷲ الخالق الباری ٔ؛ اوست خدای آفریننده ٔ پدید آورنده . (قرآن 24/59). فتوبوا الی بارئکم فاقتلوا انفسکم ذلکم خیرلکم عند بارئکم ؛ پس بازگشت کنید بسوی پروردگارتان پس بکشید خودتان را بهتر است برای شما نزد آفریدگار شما. (قرآن 54/2). || به شده از بیماری و منه الحدیث : اصبح بحمداﷲ بارئاً. ج ، بِراء. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). بُرء؛ بهی یافته از بیماری .برء حاصل کرده از مرض . بهبودیافته . شفایافته از بیماری . به شده از مرض و منه : حق علی الباری ٔ من اعتلاله ان یؤدی شکرالباری علی ابلالِه . (از اقرب الموارد). و کلمه ٔ باری فارسی که یکی از نامهای ایزد تبارک و تعالی بوده مأخوذ از این کلمه است . (ناظم الاطباء).
ترجمه مقاله