ترجمه مقاله

بازافکندن

لغت‌نامه دهخدا

بازافکندن . [ اَ ک َ دَ ] (مص مرکب ) دور افکندن . بدورانداختن . || بمجاز نقض عهد کردن . پیمان شکستن . فسخ و ابطال بیع کردن : و بگوئید که ما عهد بازافکنیم ، همه پیش ابوسفیان بازآمدند. (قصص الانبیاء ص 223). || در تداول طب قدیم بالا بردن دارویی به بینی . استنشاق . سعوط : اگر جزوی بسایی [ از کتیرا ] و با شیره ٔ خارک سبز که خرمای خشک خوانندش ... به بینی بازافکنی رعاف بازگیرد. (الابنیه عن حقایق الادویة). و رجوع به بازانداختن شود.
ترجمه مقاله