بازخیز
لغتنامه دهخدا
بازخیز. (اِمص مرکب ) بازخاست . قیامت و روز عدالت . (ناظم الاطباء). || (نف مرکب ) بازخیزنده . از نو بلندشونده :
سگان بیگانه را آواز خیزست
کجا باشد فتاده بازخیز است .
سگان بیگانه را آواز خیزست
کجا باشد فتاده بازخیز است .
میرنظمی (از شعوری ورق 164).