ترجمه مقاله

بازرگانی

لغت‌نامه دهخدا

بازرگانی . [ زَ ] (حامص ) تجارت . سوداگری . داد و ستد. خرید و فروش . ستد و داد. معامله .(منتهی الارب ) (المنجد). رَقاحَه . مُتاجَرَه . (منتهی الارب ). تَجر. اِتجار. (منتهی الارب ) (تاج المصادر بیهقی ). ضَیعَه . (منتهی الارب ) : و بازرگانی شان [ بازرگانی مردم زبید بعربستان ] سیم است و زر ولکن دوازده درم ایشان یک درم سنگ سنجد و دیناری از وی یک درم سنجد. (حدود العالم ). و بازرگانیشان [ بازرگانی مردم شهر دمار بعربستان از عمل صنعا ] بچیزی است چون قندهری و هشت از وی در می سنجد. (حدود العالم ). و بازرگانی ایشان [ مردم ناحیت مغرب ] بیشتر بزر است . (حدود العالم ). سر بازرگانی راستی است . (قابوسنامه ).
گه غدر کند با تو و گه مکر فروشد
صد لعنت بر ضیعت و بر بازرگانیش .

ناصرخسرو.


دو شریک ... به بازرگانی میرفتند. (کلیله و دمنه ).
- بازرگانی دریا ؛ تجارت بحری : در سه کار اقدام نتوان کرد مگر به رفعت همت ، عمل سلطان و بازرگانی دریا و... (کلیله و دمنه ).
- وزارت بازرگانی و پیشه و هنر ؛ اصطلاحی است که از طرف فرهنگستان ایران بجای وزارت تجارت و صنایع برگزیده شده است . این وزارتخانه امور مربوط به تجارت و داد و ستد داخلی و خارجی کشور را بررسی میکند.
ترجمه مقاله