ترجمه مقاله

بازفرمودن

لغت‌نامه دهخدا

بازفرمودن . [ ف َ دَ ] (مص مرکب ) پاسخ گفتن . جواب دادن : بر حضرت ایشان سلام کردم جواب بازنفرمودند. (انیس الطالبین ص 126). || بازدادن . مرحمت کردن . اعطاکردن . بخشیدن : سالار دزدان را برو رحمت آمد جامه بازفرمود. (گلستان ). و رجوع به فرمودن شود.
ترجمه مقاله