ترجمه مقاله

بازپس ماندن

لغت‌نامه دهخدا

بازپس ماندن . [ پ َ دَ ] (مص مرکب ) عقب ماندن . دنبال ماندن . تأخر :
که چون شیرین ز خسرو بازپس ماند
دلش در بند و جانش در هوس ماند.

نظامی .


شتابنده تر و هم علوی خرام
ازو بازپس مانده هفتاد گام .

نظامی .


ترجمه مقاله