ترجمه مقاله

باسبوس

لغت‌نامه دهخدا

باسبوس . (اِ) نوعی از ریحان باشد که آنرا مرزنگوش خوانند. و بعربی آذان الفار گویند. (برهان قاطع) (هفت قلزم ) (آنندراج ). وسبب این اسم (یعنی مرزنگوش ) آن است که مرز را موش گویند و آن به گوش موش شبیه است و بعربی آذان الفار گویند. (آنندراج ) (انجمن آرای ناصری ). نام ریحانی است که او را مرزنگوش نیز میگویند. (فرهنگ جهانگیری ).
ترجمه مقاله