ترجمه مقاله

باسمیش

لغت‌نامه دهخدا

باسمیش . [ ] (اِخ ) نام امیری از امرای غازان که مأموریتی نیز در شیراز داشته است : در مجلسی که پادشاه شراب میخورد و ذکرامرا میفرمود سید قطب الدین شیرازی حاضر بوده و گفت «باسمیش مردی نیکو سیرت بود» پادشاه فرمود که نیکی او بدان سبب میگوئی که با هم به شیراز رفته بودید و او آلت کسب و جر منفعت تو شد و مال بسیار از آنجا بیرون آوردید. رجوع به تاریخ مبارک غازانی ص 134 شود.
ترجمه مقاله