ترجمه مقاله

باسیلیقون

لغت‌نامه دهخدا

باسیلیقون . [ ] (اِ) (بمعنی ملک ، پادشاه ) جالینوس از ماری نام میبرد که آنرا ملکه ٔ مارها مینامد و گوید اگر کسی آنرا ببیند یا صدایش را بشنود بیدرنگ خواهد مرد، ابن مندویه در ذیل باسیلیقون گوید که این مار از آن جهت بدین نام خوانده شده است که چیزی شبیه تاج بر سر آن قرار دارد. و در توصیف آن گویند که طول وی از سه وجب بیشتر نیست ، سر او تیز و چشمانش سرخ رنگ و رنگ وی زرد متمایل به سیاه است . حیوانات ازو گریزانند و هیچ پرنده ای از اطراف او پرواز نمیکند چه فرومیافتد و میمیرد، حتی اگر کسی از دور او را ببیند خواهد مرد، این حیوان در سرزمین ترک و سرزمین لوبیه (لیبیا) نزدیک سرزمین مصر و سودان یافت میشود. رجوع به الجماهر فی معرفة الجواهر بیرونی ص 100 و کلمه ٔ بازیلیک شود.
ترجمه مقاله