ترجمه مقاله

باشقر

لغت‌نامه دهخدا

باشقر. [ ق َ] (اِخ ) ناحیه ای متصل به بلاد فرنگ . (از حبیب السیر ج 3 ص 75) : چون با تو از آن مهم باز پرداخت به صوب کلار و باشقر که متصل ببلاد فرنگ بود و متوطنان آن دین نصاری داشتند رایت عزیمت برافراخت . (حبیب السیر چ خیام ج 3 ص 75). این کلمه صورت دیگری از نام باشقرد و باشغرد است . و رجوع به باسکیر و باشغرد شود.
ترجمه مقاله