ترجمه مقاله

باشومه

لغت‌نامه دهخدا

باشومه . [ م َ/ م ِ ] (اِ) چادری را گویند که زنان بر سر کنند. (برهان ) (آنندراج ). سرپوش زنان از چادر و غیره ، آنچنان که در مجمعالفرس آمده است . (فرهنگ شعوری ج 1 ورق 192). مقنعه و باشامه ای که زنان بر سر کنند. (ناظم الاطباء). سرانداز زنان . خمار. باشام . باشامه . (فرهنگ رشیدی ). رجوع به باشام و باشامه و باشمه و خمار شود.
ترجمه مقاله