باطرنجی
لغتنامه دهخدا
باطرنجی . [ طُ رُ ] (اِخ ) قریه ای است نزدیک قُفص از نواحی بغداد که ابونواس از آن یاد میکند در این شعر :
و باطرنجی فالقفص ثم الی
قطربل مرجعی و منقلی .
و باطرنجی فالقفص ثم الی
قطربل مرجعی و منقلی .
(از معجم البلدان و مراصدالاطلاع ).