باطل گردانیدنلغتنامه دهخداباطل گردانیدن . [ طِ گ َ دَ ] (مص مرکب ) باطل گرداندن . باطل کردن . || محو کردن . نابود کردن : بعد از آن آنرا دیواری ساختند و چهار دروازه و بمدتی نزدیک آنرا باطل گردانیدند و عمارت در افزودند. (مجمل التواریخ و القصص ).