ترجمه مقاله

بالادوی

لغت‌نامه دهخدا

بالادوی . [ دَ ] (حامص مرکب ) دویدن بسوی بالا. شتافتن سوی علیا. صاعد شدن . || مجازاً چستی . چالاکی . تیزروی .(آنندراج ). سرعت . شتاب . (ناظم الاطباء) :
چون شود از گرمی بالادوی غرق عرق
پای در گل ماند از همراهیش پیک خیال .

محتشم (از شعوری ).


ترجمه مقاله