ترجمه مقاله

بالس

لغت‌نامه دهخدا

بالس . [ ل ِ ] (اِخ ) شهری است بر شط فرات . (آنندراج ). شهری است از شام ، بر کران فرات نهاده . (حدود العالم ). شهری است در شام بین حلب و رقه و بفاصله ٔ کمی از طرف مغرب در سواحل فرات است ، و در پایین صفین واقع شده است . (از مراصد الاطلاع ). فرات کم کم از این شهر انحراف حاصل کرده و دور شده است تا امروز در حدود چهارمیل تا شهرفاصله دارد. (آثار البلاد قزوینی ص 306). قلعه ای نیز موسوم به قلعه ٔ بالس در این شهر هست . (از قاموس الاعلام ترکی ج 2 ص 1208). از اقلیم رابع است . (مجمل التواریخ والقصص ص 480). شهری از شام بین حلب و رقه ، گویا به بالس بن الروم بن الیقن بن سام بن نوح منسوب است ، در ساحل غربی فرات است . طول آن 65 درجه و عرض آن 36 درجه و در اقلیم رابع است . بلاذری گوید که ابوعبیده به بالس لشکر کشید و آن وقت بالس در دست دو برادر از اشراف روم بود، مردم آن با قبول جزیه صلح کردند، ابوعبیده از آنجا به فلسطین بازگشت ، بعدها که مسلمةبن عبدالملک به روم لشکر کشید در بالس اردو زد. مردم دهات اطراف به اردو روی آورده از او خواستند که برای آبادانی آن حدود نهری از فرات جدا کند، و او نهر معروف به مسلمة را جدا کرد. بعد از مرگ مسلمه ، بالس به ورثه ٔ او داده شد و تا زمان عباسیان چنین بود و چون عبداﷲبن علی اموال بنی امیه را گرفت سفاح آنجا را بصورت اقطاع به علی بن عبداﷲبن عباس داد. (از معجم البلدان ).
ترجمه مقاله