بالین گه
لغتنامه دهخدا
بالین گه . [ گ َه ْ ] (اِ مرکب ) بالینگاه آنجا که بالین نهند. || بستر. || خوابگاه . و رجوع به بالینگاه شود :
هیون رونده ز ره ماند باز
به بالینگه آمد سرم را به ناز.
یکی بالینگهش رفتی یکی جای
یکی دامنش بوسیدی یکی پای .
به بالینگه خسته آمد فراز
ز درع کیانی گره کرد باز.
هیون رونده ز ره ماند باز
به بالینگه آمد سرم را به ناز.
نظامی .
یکی بالینگهش رفتی یکی جای
یکی دامنش بوسیدی یکی پای .
نظامی .
به بالینگه خسته آمد فراز
ز درع کیانی گره کرد باز.
نظامی .