ترجمه مقاله

بانوچ

لغت‌نامه دهخدا

بانوچ .(اِ) بانوج . گهواره . جای خوابی باشد که بجهت اطفال سازند و از جایی آویزند و طفل را در آن خوابانند و حرکت دهند تا در هوا آید. (آنندراج ) (ناظم الاطباء). مهد آویزان اطفال که نامهای دیگرش ننو و ننی است . (فرهنگ نظام ). و رجوع به بانوج شود. || ریسمانی را نیز گویند که در ایام عید نوروز از جای بلند یا شاخ درختی آویزند و زنان و دختران بر آن نشسته در هوا آیند و روند. (آنندراج ). بازپیچ . تاب . (از فرهنگ شعوری ج 1 ورق 155). بازپیچ . (فرهنگ جهانگیری ). ریسمانی که روزهای جشن آویزند و بجنبانند. (فرهنگ رشیدی ). تابی که به درختی یا بلندیی آویخته زنان و اطفال در آن نشسته تاب خورند که نامهای دیگرش آورک و چنجولی است . (فرهنگ نظام ). رجوع به بانوج شود :
طارمی از سرای تست فلک
منطقه ریسمان بانوچ است .

فرالاوی .


ترجمه مقاله