ترجمه مقاله

باهلة

لغت‌نامه دهخدا

باهلة. [ هَِ ل َ ] (اِخ ) نام زنی از همدان که فرزندانش به او منسوب هستند. (از ناظم الاطباء). و ابوامامه ٔ باهلی به او منسوب است . (منتهی الارب ). او دختر اعصر بوده است . (از انساب سمعانی ). زنی از همدان بود که به معن بن اعصربن سعدبن قیس عیلان (ظ: غیلان ) تعلق داشت و فرزندانش به او منسوبند و اینکه گویند که باهله دختر اعصر بود از نمونه ٔ آن است که گویند تمیم بنت مر بود چه تذکیر برای حی و تأنیث برای قبیله به یک صورت است . (از تاج العروس ).
ترجمه مقاله