باور کردنیلغتنامه دهخداباور کردنی . [ وَ ک َ دَ ] (ص لیاقت ) قبول کردنی . پذیرفتنی . درخور باور. درخور قبول . که باور توان کرد. که توان پذیرفت : باور کردنی نیست که مردی از چهل ذرع ارتفاع بیفتد و آسیب نبیند.