ترجمه مقاله

باور گشتن

لغت‌نامه دهخدا

باور گشتن . [ وَ گ َ ت َ ] (مص مرکب ) مورد قبول قرار گرفتن . پذیرفته شدن . باور افتادن . باور آمدن :
تو چنان زی که اگر نیز دروغی گویی
راست گویان جهان را ز تو باور گردد.

(از قابوسنامه ).


مرا چنان معلوم شد که ایشان را باور گشته است که این پادشاه عاجز گشته . (تاریخ بیهقی چ ادیب ص 599).
ترجمه مقاله