باژه
لغتنامه دهخدا
باژه . [ ژِ ] (اِ) باج . خراج . باژ. (آنندراج ) (ناظم الاطباء). || فاژ. خمیازه . فاژه . دهن دره :
تو زر داری و من سخن عرضه دارم
تو در باژه افتی و من در عطاسه .
تو زر داری و من سخن عرضه دارم
تو در باژه افتی و من در عطاسه .
انوری .